مسئولیت اجتماعی و نظارت اجتماعی در حوزه اجتماعی
سالهاست که وقتی به مفاهیمی چون مسئولیت اجتماعی ونظارت اجتماعی بویژه در حیطه عملکردی مسئولان ومتولیان حوزه اجتماعی کشور می اندیشم با مفهومی تلخ و سیاه روبرو می شوم ، نه چیز دیگر: غفلت اجتماعی !!! مساله بر سر شیک صحبت کردن و خوب نوشتن نیست ، چه جایگاهش اینجا نیست. غفلت اجتماعی مسئولان درد سیاه و تلخی است که سالهاست چون ابر سیاه و ترسناکی بر سر ما سایه گسترده است! و ما را سخت گرفتار خود کرده.
پیشترها در مقاله ای به یکی از همین مسئولین در باب تئوری اثر پروانه ای نوشتم حرکت بال پروانه ای در یک شهر موج و طوفانی را در شهر دیگر موجب می گردد! آنجا و صدها جای دیگر گفتم و نوشتم که همه مان چونان زنجیره ای بهم پیوسته ایم و سرنوشت مان نیز بهم وابسته . بنابراین تاثیرات خوب و بد مان را بهم تحمیل می کنیم. وقتی در مهد کودکی را می بندیم که چرا از فلان تئوری غربی استفاده کرده است ؟! ما خودمان حرف برای زدن داریم!!! طبیعتا کودکی که در آن پرورش می یابد در چرخه حیات و روزگار با نگرش و نگاهی تک بعدی در عرصه جهانی جایگاهی نخواهد داشت و اگر هم در مسند جایگاهی بنشینند توان مدیریت آنرا نخواهد داشت و تاثیرات آن بر کل جامعه اثر گذار خواهد بود. وقتی متولیان حوزه اجتماعی بر مسند کار می نشینند و مسئولیت شان در حد کسب قدرت و ثروت و امکانات برای خود و اطرافیان و همفکرانشان می باشند ، لاجرم با چه روبرو خواهیم شد؟ این افراد در واقع خود یک آسیب دیده نیستند که برای سرنوشت مردم تصمیم می گیرند؟! ما گاه با شخصیت های ضد اجتماعی بنام اراذل و اوباش روبرو هستیم که در کوچه و خیابان به مردم صدمه می زنند . تکلیف با اینان روشن است قانون می گیرد و مجازات می کند. اما ظاهرا با افراد آسیب دیده و شخصیت های ضد اجتماعی روبرو هستیم که در هر دوره در رئوس بالای مدیریتی هستند با وجه هایی خوب ، تحصیلات خوب ، جیب های پر پول ، بیانی خوب ، سابقه ای خوب ، چهره ای مهربان اما در پشت این نقابها که برایشان مصونیت ایجاد کرده است امکانات جامعه را در اختیار خود می گیرند ، سازمانها را ابزار خود می کنند و چون افراد با لیاقت را سد راه خود می بینند آنان را تخریب می نمایند تا راه برایشان هموار باشد!
تحقیقاتی که در سطح جهانی در این قسمت انجام شده بیانگر این حقیقت است. ( شبکه چهار ایران در اسفند ماه سال جاری برنامه ای در این راستا پخش کرد) این افراد زندگی میلیونها نفر را در حوزه های اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و خانوادگی به فاجعه می کشانند و تا جامعه بفهمد و آنها را از مرکز قدرت خارج کند بهای سنگینی پرداخت می نماید.
فقدان نظارت اجتماعی و دادن شعارهای عوامفریبانه مشکل ساز شده است . در جلسه ای بودم که وزیری گفت امروز من حجت را بر شما تمام کرده ام و اعلام می کنم در این بخش از آسیب هر کسی حرفی و راهی برای حل آن دارد ارائه دهد من حمایت و اجرا خواهم کرد. طرحی را که پیشتر آماده کرده بودم در همان جلسه به دست وزیر دادم و چند وقت بعد طرحی جامعتر به سازمان زیر مجموعه ایشان. ماهها گذشت و هیچ و هیچ و هیچ! به نظر می رسد جامعه به حالتی در آمده است که در آن اصل ، نه مسئولیت اجتماعی که ارتباط و شنیدن صداهایی است که فقط سودی به حال آنها داشته باشد! اگر حرفی هم زده شود که دردی از جامعه را درمان می کند واگر چه به صلاح جامعه است ، آن صدا و صاحب صدا چون همراه منافع آنان نیست از چرخه خارج می شود، با هر بهانه ای که شده است! من چنین چرخش در حوزه اجتماعی را که مبتنی بر یک غفلت اجتماعی عمدی است با نشانه هایی می بینم یکی از این نشانه ها روی آوردن جامعه به طنز آنهم به شکل دردناک است. این بدان معنا است که دیگر مردم امیدی به حل مشکل توسط مسئولین اجتماعی ندارند! موضوع هر چه تلخ تر می شود و دردناکتر لطیفه ها هم به همان اندازه خنده دارتر! و این یعنی یک سرخوردگی اجتماعی. فقدان مسئولیت اجتماعی و فقدان نظارت اجتماعی منجر به غفلت اجتماعی و سپس سر خوردگی اجتماعی و در نهایت آسیبهای جدی اجتماعی که به اضمحلال اجتماعی منجر خواهد شد ، می گردد.
بعد از سالها بر اساس تجربه ، تفکر و احساس مسئولیت حرفی برای زدن داریم و آنرا اعلام می کنیم اما با این استدلال که شما مشهور نیستید ، استاد نیستید ، مدرک بالایی ندارید و… کوبیده می شویم و به کنار زده می شویم.جالب است که پیش میآید همینان در جلساتی دعوتمان می کنند ، گوش می دهند ، استقبال گرم می کنند و در کمال ناباوری زیر پایمان را خالی می کنند!!؟ اما اینجا کشور ماست ، وطن ماست ، تاریخ ماست ، اعتقاد ماست و من و امثال من حرفی برای زدن داریم اگر چه بعد از هر حرف زدن بهای سنگینی پرداخته ایم و به حاشیه رانده شده ایم و تهمت شنیده ایم. اما خود را باور داریم و برای جامعه مان قدم برخواهیم داشت. قدم هایی محکم و استوار. این بمعنای قهرمان بودن ما نیست بلکه به این معنا است که همه مان باید قهرمان باشیم! و این یعنی شبکه اجتماعی گسترده و قابل انتقال.
احمد علی جبارزاده
مددکار اجتماعی